گفتگو از علیرضا خورشیدنام
سید حسین پیغمبری، که متولد سال ۴۶ است مدارک هنری خود را از فرهنگسرای نیاوران و دانشکده سوره اصفهان دریافت کرده است.
پیغمبری، دانش آموخته ی فرهنگ سرای نیاوران (آموزشکده هنر) در زمینه بازیگری و کارگردانی با گرایش کارگردانی است.
وی که پیش از مدیریت در کانون، مدیر تولید سیمای مرکز یزد و مشاور مدیر کل این مجموعه نیز بوده، در بین هنرمندان تئاتر یزد، بیشتر به عنوان یک تئاتری شناخته می شود و تا کنون نمایش هایی مانند:
شهر اسباب بازی ها- تنهایی دریا- دژ- بازی سلطان و سیاه- پیک نیک در میدان جنگ- سیراب ترین عطشان را روی صحنه برده است.
سید حسین پیغمبری در زمان دانش آموزی نیز، نمایش هایی چون:
بند- تلاقی و هَلوع را کارگردانی کرده است.
با او در زمینه پیشینه هنری اش و نیز فعالیتهای فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یزد در زمینه تئاتر کودک و قصه گویی گفتگو کرده ایم که در ادامه می خوانید.
شما کار حرفهای خودتان را به عنوان دومین دانش آموخته تئاتر یزد، با نمایش “شهر اسباب بازی ها” نوشته حبیب الله لِزگی در سال ۷۱ آغاز کردید؛ با چه انگیزه ای سراغ این متن رفتید؟ آیا میخواستید توانایی خودتان را نشان بدهید؟
البته من و آقای محمد محمد سیفی، تقریباً هم زمان با هم از فرهنگسرای نیاوران فارغالتحصیل شده بودیم البته گرایش ایشان ادبیات نمایشی بود؛ (آقای محمد سیفی، سال ۶۹ فارغ التحصیل شده بودند و به عنوان یک دانش آموخته تئاتری می توان گفت که دومین نفر بودند) ولی در زمینه بازیگری و کارگردانی، پس از شادروان “هاشم ارکان” دومین نفر آقای راسخ بودند که چون آن زمان دانشجوی مقطع کارشناسی بودند دیر تر از من که دوره کاردانی را سپری کرده بودم به یزد آمدند.
و اما درباره انگیزهای که از اجرای این نمایش داشتم باید بگویم شکی نیست که هر کسی دوست دارد در کارش مطرح و دیده شود؛ اما سوای دیده شدن، من همیشه پیش از این که نمایشی را روی صحنه ببرم به ۲ چیز فکر کرده و می کنم؛ اول- محتوایی که گمان می کنم بیانش ضرورت داشته باشد و دوم توجه به فرم نمایش است که خودتان بهتر می دانید که هیچ یک از کارهای من به لحاظ فرم شبیه نیستند یعنی تلاش کرده ام این اتفاق نیفتد.
یکی از دلایلی که آن سال من سراغ نمایش نامه “شهر اسباب بازی ها” رفتم، مفهوم مبارزه با ظلم ستم یک حاکم و رویارویی اندیشه های ۲ گروه، یعنی حاکمان ظالم و بچه های پاک و با صداقت بود. من برای اجرای آن نمایش بازیگرانم را از بین فرزندان جانبازان انتخاب کرده بودم؛ بچه هایی که درد و رنج پدران جانباز خود را از نزدیک می دیدند و شاید برای بسیاری از آنها این پرسش پیش آمده بود که چرا پدران آنها مانند پدران بچه های دیگر نیستند. من می خواستم این بچه ها در پروسه تولید نمایش به نوعی به ارزش کار پدران خود در رویارویی با ظلم و نیز قهرمان بودنشان پی ببرند؛ در واقع به عنوان یک دانش آموخته تئاتر، می خواستم به نوعی کاری شبیه به هنر درمانی یا تئاتر درمانی را تمرین و تجربه کنم.
این نمایش پس از ۲ ماه تمرین نزدیک به ۳ ماه در یزد، کرمان و تهران اجرا شد و مورد استقبال قرار گرفت تجربه دیگری که با اجرای نمایش “شهر اسباب بازی ها” به دست آوردم کار کردن با کودکان و اجرای گونه ای از نمایش “کودک برای بزرگسال” و نیز اجرای تئاتر موزیکال و فانتزی بود چون در آن کار، کودکان بازیگر، به کاریکاتوری از شخصیتهای واقعی جامعه در دورههای گوناگون تبدیل شده بودند. این نمایش هم برای کودکان جذاب بود و هم برای بزرگسالان.
بهره گیری از عنصر قدرتمند موسیقی در تئاتر کودک
همه اینها را گفتم تا به این نکته برسم که اساساً “تئاتر کودک به ظاهر کار آسانی است است ولی در واقع کار بسیار سختی است” به ویژه وقتی که بخواهیم در تئاتر، از یک عنصر قدرتمند مانند موسیقی، در انتقال مفاهیم کمک بگیریم. برای این کار ابتدا باید به این پرسش پاسخ بدهیم که کجا می خواهیم از موسیقی استفاده کنیم. باور کنید آن سال من در این باره که موسیقی در اجرای نمایش چه کمکی میتواند به اجرا بکند خیلی مطالعه کردم و خیلی فکر کردم تا بتوانم جای درست موسیقی را در نمایش پیدا کنم؛ این که موسیقی کجا باید در کنار دیالوگ بیاید تا مکمل آن باشد، چون باور دارم که بار و قدرت موسیقی به همان اندازه ای است که دیالوگ در نمایش دارد.
اصول کارگردانی در این زمینه می گوید دیالوگ هایی که می خواهیم در ذهن تماشاچی ماندگار شود باید در کنار موسیقی و به صورت ترانه درآید؛ و من در آن زمان پس از مشخص کردن دیالوگ های کلیدی نمایش، آنها را تبدیل به ترانه می کردم تا پس از آن با بازی بازیگران و میزانسن ها تلفیق شود.
الان که به آن نمایش و ترانه های آن برمی گردم، متوجه می شوم که ترانه ها به گونهایست که اگر آن ها را از متن جدا کنیم، به تنهایی دارای قصه هستند.
با اجرای نمایش “زنگ اول، نمایش” در سال ۷۲ به عنوان کارگردانی که به کار در زمینه کودکان گرایش دارد، شناختن شدید؛ به ویژه که همکاری شما با گروه کودک سیمای مرکز یزد هم آغاز شده بود. آیا واقعاً در پی چنین عنوانی بودید یا واکنش ها و نگاه دیگران شما را به این سو، می بُرد؟
ای کاش می پرسیدید که آیا سید حسین پیغمبری در آن دوره اساساً درکی از مطرح شدن داشت؟ راستش را بخواهید در آن سال ها متوجه نبودم که در چه مسیری حرکت می کنم و اصلاً درک درستی از این که استعداد کار در زمینه ی تئاتر کودک دارم، نداشتم.
من در طول همه سال هایی که نمایشی را روی صحنه برد ام، در درجه اول برای دلم و برای ارضاء شدن حس نمایشی درونم بوده است. یادم است که در همان سالها یک روز آقای رضا امیرخانی به من گفت که بهتر است به فعالیت در زمینه تئاتر کودک بپردازم تا به وضعیت آن سر و سامانی بدهم. این حرف را آقای مهدی نژاد هم به من زده بودند -شخصی که من شاکله شخصیت هنری خودم را مدیون ایشان هستم- من نمی دانستم که حرف های این عزیزان باورشان است یا از روی تعارف می گویند؛ ولی با صراحت و صادقانه باید یک چیز را اعتراف کنم که من تا الان که این جا روبروی شما نشسته ام، خودم را کارگردان موفقی در زمینه تئاتر کودک نمیدانم، اگر هم کارهایی را روی صحنه یا در صدا و سیمای مرکز یزد یا در مهد کودک ها با “عروسک های موشی و پیشی” -که به تلویزیون هم بردمشان- انجام داده ام فقط برای علاقه و دل خودم بوده بی آن که حتی به یک ریال پول فکر کنم یا اینکه بخواهم به عنوان هنرمندی عرصه تئاتر کودک شناخته شوم.
مثلاً هنگامی که طرح نمایش “زنگ اول، نمایش” به ذهنم رسید من به این فکر می کردم که می توان مفاهیم آموزشی درس هایی مانند علوم، ریاضی و فارسی را در قالب نمایش به بچه ها یاد داد. با این کارم می خواستم به آموزش و پرورش نشان بدهم که برای آموزش بعضی از مفاهیم سخت درسی می توان از نمایش کمک گرفت. به نظر من یک آموزگار باید تا اندازهای با کارگردانی و اصول اولیه یک نمایش آشنا باشد.
آن ایده در سال ۷۲ باعث شده تا امروز به عنوان مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دوره “تربیت مربی تئاتر” را راه اندازی کنم که البته یکی از آرزوهای من بوده است.
باور دارم که اگر مفاهیمی درسی با ابزار نمایش آموزش داده شوند در ذهن کودک ماندگار می شود.
نکته مهم دیگری که از اجرای آن نمایش به عنوان تجربه با خود همراه دارم این است که این گونه نمایش ها به امکانات چندانی نیاز ندارند، همان گونه که نمایش “زنگ اول، نمایش” با چند عدد لامپ ۱۰۰ اجرا شد آن هم با کمک و مهربانی پدرانه آقای حاج احمد علی مهدی نژاد؛ که این کمک ایشان را تا زنده ام فراموش نخواهم کرد.
خوشبختانه آن نمایش، هم مورد توجه آموزش و پرورش یزد قرار گرفت و هم کارشناسان مرکز هنرهای نمایشی؛ ولی من آن روند را ادامه ندادم چون در زمینه هنری، آدم تجربه گرا و تنوع طلبی هستم.
پس همین تجربه گرا بودن باعث شد که پس از آن به سراغ نمایش هایی مانند تنهایی دریا (در دومین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس) دژ- بازی سلطان و سیاه- پیک نیک در میدان جنگ و… بروید؟
– همه نمایش هایی که من در طول دوران کاری ام روی صحنه برده ام در عین تنوع به لحاظ فرم، مانند دانههای زنجیر به هم وصل هستند و می توانند تفکر و شخصیت هنری من را نشان بدهند.
نمایش “تنهایی دریا” مانند فرزند من است که با آن زندگی کرده ام. این نمایش حاصل تجربه کار من در واحد فرهنگی بنیاد شهید است، (هنگامی که آزادگان به کشور باز می گشتند.)
هنگامی کارگردانی هر کدام از این نمایش ها، شخصیت هنری من در حال رشد بود
ولی من نمی فهمیدم و نمی دانستم و در حال طی چه مسیری هستم؛ فقط این را می دانم که در همه این سال ها نان تلاش و عمل خودم را خورده ام و باور دارم که خدا در همه این سالها من را دوست داشته است.
به هرحال همه نمایش هایی که نام بردید، برای خودم ارزشمند هستند چون با اجرای آنها حرف دلم را زده ام. مثلاً نمایش “پیک نیک در میدان جنگ” تصور من از بازی گونه بودن و کاریکاتور بودن جنگ بود.
من سختی های جنگ را هنگامی که از ارتفاع ۸۰ متری سکوی نفتی نصر، از پشت توپ ۲۳ میلیمتری پدافند هوایی به درون دریا افتادم، تجربه کرده بودم.
شما پس از گذراندن تعهد خدمتی که به اداره فرهنگ و ارشاد یزد، داشتید به عنوان یک کارشناس مسئول، راهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدید و نزدیک به ۲۵ سال بعد، در آبان ماه ۹۷ دوباره به کانون برگشتید؛ دلیل این بازگشت به خانه را -اگر قبول داشته باشید- چه می دانید؟
فکر می کنم خدا خیلی من را دوست دارد!
راستش را بخواهید در همان نخستین ماه های سال ۹۷ اتفاقاتی برایم پیش آمده بود که احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم و در خلوت خودم از خدا کمک خواستم تا به من کمک کند؛ چند ماه پس از آن مدیریت کانون پرورش به من پیشنهاد شد!
الان که به همه تجارب سال های گذشته ام نگاه می کنم، از همان عروسک گردانی “موشی و پیشی” تا کار در فولاد آلیاژی، گزارش گری، گویندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی، نورپردازی، تصویر برداری و پست مدیر تولیدی در سیمای مرکز یزد، حتی تدریس در دانشگاه ها؛ باور دارم که در طول همه این سال ها بدون اینکه متوجه باشم در حال ساخته شدن برای جایی بودم که الان هستم! گویی یک دوره ضمن خدمت طولانی را گذرانده ام تا به خانه برگردم؛ بنابراین پذیرفتن مسئولیت کانون پرورش برخلاف همه کارها و شغل های دیگرم اتفاقی نبود. برای آمدن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با برنامه و با داشتن نقشه راه اقدام کردم.
عمده فعالیت های شما از آبان ۹۷ تا امروز در زمینه فعالیت های کانون به ویژه در زمینه تئاتر کودک و قصه گویی که میتواند زیربنای کار نمایشی قلمداد شود، چه کار هایی بوده است؟
من جمله ای دارم که در نشست های کانون، آن جمله را تکرار می کنم؛ جمله این است:
“من آرزو دارم” که نجوم کانون احیا شود یا “آرزو دارم” که در زمینه قصه گویی به استان پایلوت در کشور تبدیل شویم… البته در گفتمان اداری به این “آرزو” طرح و ایده می گویند.
به هر حال یکی از بزرگترین آرزوهایم این است که بتوانم به وضعیت تئاتر کودکی یزد که روزی رضا امیرخانی گفت به آن بپردازم، سر و سامانی بدهم چون وضعیت تئاتر کودک در یزد واقعاً خراب است و باید یک تحول اساسی در آن ایجاد شود. بنابراین الان که کاملاً آگاهانه و با شناخت کامل از وضعیت کانون و کمی ها و کاستی های آن آمده ام، کارم را با قدرت و جدی آغاز کردم به طوری که ۴ روز پس از آیین معارفه، در نشستی که روز شنبه با همکاران و کارشناسان کانون داشتم به گفته ی امروزی ها “تیک آف کردم” و با همکارانم حرکت را برای رسیدن به آرزوها آغاز کردیم.
در همین جا باید از فعالیتهای مدیران پیشین کانون و به ویژه کارهای ارزشمند آقای شکرانه یاد کنم که به راستی یکی از مدیران موفق کانون پرورش، به شمار میروند.
ایشان شاکله کانون را با کارهای ارزشمندی مانند ساخت مراکز گوناگون، گرفتن نیرو و… پی ریزی کردند.
زمانی که من آمدم حس کردم که این مجموعه باید به روز، و به فعالیتهای آن رنگ و رویی تازه ای داده شود.
برای اینکه به فعالیت های نمایشی و قصه گویی کانون رنگ و رویی تازه بدهید، چه کردید؟
یک سری از فعالیت ها در کانون پرورش به عنوان فعالیت های پایه شناخته می شود، مانند قصه گویی و اجرای نمایش.
هرکس، به عنوان مربی وارد مجموعه کانون می شود اگر در حد ابتدایی و کاربردی، این توانایی ها را نداشته باشد اساساً آن نیرو، مربی نیست!
بنابراین ما ابتدا سراغ فعالیت هایی رفتیم که تعداد بیشتری را از اعضا را در بر می گیرد و در این زمینه سرمایه گذاری کرده ایم، منظورم فعالیتهایی مانند قصهگویی سرود و نمایش است؛ برای آغاز این فعالیتها نیز نگاهمان به رده سنی کودک و نوجوان بوده و هست.
الان که با شما صحبت میکنم پس از یک سال -به عنوان نمونه- تغییر و تحولی که در زمینه قصه گویی و سرود در کانون های شهرستان بافق ایجاد کرده ایم، کاملاً چشمگیر است.
به طور کلی، سطح قصهگویی را از کودک به بزرگسال رسانده ایم. به نظر من و خوشبختانه، شکل هنری قصه گویی هنوز مانند تئاتر، مورد هجمه افراد سودجو قرار نگرفته و دچار انحراف نشده است! برعکس تئاتر کودک که ما در این زمینه بیشتر شاهد اجرای گونه های انحرافی از تئاتر کودک هستیم؛ این اتفاق در تئاتر بزرگسال هم دیده می شود که نمایش ها بیشتر حالت جنگ گونه یا کارهای پوچی دارند که متاسفانه به نام تئاتر کمدی یا طنز روی صحنه میروند.
از دیگر فعالیت هایی که در زمینه قصه گویی انجام داده ایم این است که آمار قصه گویان خودمان را از ۳۰۰ نفر به ۲ هزار نفر در سال ۹۸ افزایش داده ایم.
البته این مهم، به همت آقای مهدی آرایی و سفرهای همراه با آموزش ایشان به شهرستانهای استان صورت گرفته است. به زودی هم واحد پژوهش قصهگویی را در میبد راه اندازی می کنیم.
خلاصه صحبت هایم این میشود که در کانون سراغ فعالیتهایی رفته ایم که بتوانیم گروهی عمل کنیم تا افزون بر اعضای اصلی کتابخانه ها، تعداد دیگری از کودکان و نوجوانان را هم در قالب گروه های سرود، نمایش و قصهگویی زیر پوشش بگیریم.
چنین به نظر میرسد که نگاه ویژهای به فعالیت های نمایشی و قصه گویی دارید؟
برای من به اوج رسیدن همه فعالیت های فرهنگی، هنری، علمی، پژوهشی و… کانون از آرزوهایم است.
این نگاه ویژه، شاید به این دلیل باشد که هنر قصه گویی می تواند تاثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد؛ قصه گویی می تواند بار فعالیت های نمایشی به ویژه تئاتر کودک -که الان وضعیت مناسبی ندارد- را به دوش بکشد. قصه گویی هنوز اصالت خودش را حفظ کرده و میتواند فرهنگ ما و محتواهای ارزشمندی را منتقل کند، قصهگویی با کمترین هزینه و به صورت پرتابل می تواند در هر جایی ارائه شود.
درباره اثرات سازنده یک کار نمایشی هم گمان نکنم نیازی به گفتن من باشد که یک نمایش تا چه اندازه میتواند در انتقال مفاهیم و آموزش مسائل گوناگون تربیتی و اجتماعی و… کارساز باشد؛ برای همین به تازگی “مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش” را به همراه کارگاه دکور راهاندازی کردهایم که مرکز تئاتر ما پس از تهران دومین “مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی” در بین کانون های کشور است.
ساخت آمفی تئاتر بلک باکس و راه اندازی بخش های نقالی و خیمه شب بازی نیز از دیگر برنامه ها یا همان آرزوهایی است که در دست اقدام است.
فعالیتهای تئاتری کانون در ۳ بخش پیگیری می شود:
یک) آوردن نمایش هایی مناسبِ حوزه کودک و نوجوان از تهران و دیگر استانها برای اجرا در یزد- دو) راه اندازی مرکز تولید تئاتر کودک و نوجوان که یکی از فعالیت هایش آموزش و تربیت کارگردانهایی است که هم تئاتر را بدانند و هم در زمینه کودک، دارای دانش و آگاهی باشند- سه) آموزش مربیان کانون برای تولید نمایش.
آیا نمایش های میهمان فقط در سالن های کانون پرورش اجرا می شوند؟
نه، ما مشکلی برای اجرای این نمایش ها در دیگر سالن های سطح شهر نداریم ولی فعلاً در نظر داریم این نمایش ها در سالن های کانون اجرا شود، سپس در مراکزمان در شهرستانها و پس از آن در سالن های سطح شهر یزد هم می توانند اجرا شود؛ چون ما پیش از هرچیز باید بتوانیم مشکلات و کمبودهای سالنهای خودمان را شناسایی و برطرف کنیم.
در نهایت من به دنبال این هستم تا آمفی تئاتر و بلک باکس کانون به بخشی از تئاتر استان تبدیل شود، ما گامهای اولیه در این راه را برداشته ایم؛ برای نمونه در پوستر جشنواره تئاتری که در پیش داریم، آرم انجمن هنرهای نمایشی استان یزد را آورده ایم، در حالی که شاید اعضای انجمن، خبر هم نداشته باشند؛ می خواهم بگویم که ما خودمان را با آنها یکی می دانیم امیدواریم آنها هم ما را از خودشان جدا ندانند؛ مثلاً میخواهیم در سالنهای شرف و هنر، تابلوی اعلاناتی بگذاریم تا برنامهها و فعالیتهای نمایشی کانون را اطلاعرسانی کنیم.
در زمینه تئاتر دانش آموزی برنامه ی آرزوی ندارید؟
راستش را بخواهید برنامههایی برای همکاری با آموزش و پرورش در راستای بهبود وضعیت تئاتر دانش آموزی داشتیم که به علت فشردگی کار ها، رسیدگی به این برنامهها را به زمانی دیگر موکول کرده ایم. تنها کاری که در این زمینه انجام داده ایم و ادامه خواهیم داد این است که زمینه اجرای تئاتر های برگزیده جشنواره تئاتر دانش آموزی را در سالن های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فراهم می کنیم.
درباره جشنواره ای که در پیش دارید هم بگویید.
این جشنواره که ۱۲ و ۱۳ بهمن ماه برگزار خواهد شد، ویژه مربیان مراکز کانون های پرورش فکری سراسر استان است. ۱۸ گروه نمایشی در این جشنواره با هم رقابت می کنند که در رأس آنها مربیان کانون به عنوان کارگردان حضور دارد؛ مربیانی که با آوردن اساتید گوناگون از تهران، در زمینه نمایش نامه نویسی، کارگردانی، و طراحی صحنه، لباس و عروسک آموزش دیده اند. پس از این جشنواره ما می توانیم مربیان با استعداد خودمان در زمینه نمایش را بهتر بشناسیم و روی آنها بیشتر سرمایهگذاری کنیم؛ ضمن اینکه شاید زمینه اجرای عمومی نمایشهای برگزیده این جشنواره را نیز فراهم کنیم.
از نمایش “شهر اسباب بازی ها” در سال ۷۱ تا نمایش “کلوچه های خدا” که آذرماه ۹۸ اجرای آن در آمفی تئاتر کانون، به پایان رسید، سید حسین پیغمبری به نوعی در اجرای آنها نقش داشته است؛ آیا در این یک سال گذشته برای کارگردانی یک نمایش در زمینه کودک و نوجوان وسوسه نشده اید؟
راستش را بخواهید نه؛ چون فکر میکنم من الان اینجا هستم تا زمینه کار را برای دیگران را فراهم کنم. من از دیدن سالن های پر از تماشاچی و اجرای خوب هنرمندان جوان احساس رضایت میکند، شاید بیشتر از زمانی که خودم نمایشی را روی صحنه می بردم، و این برای من کافی است!
الان فکر می کنم مهمترین وظیفه من این است که کارگردان بسازم؛ ولی در پاسخ شما باید بگویم: پس از بازنشستگی، شاید…
سخن پایانی
در صحبت هایم چند بار گفتم، در آغاز فعالیت هنری ام متوجه نبودم که چه مسیری را طی می کنم، در اینجا می خواهم به نکته مهمی اشاره کنم؛
درست است که نمی فهمیدم و نمی دانستم و در حال طی چه مسیری هستم؛ ولی این را می دانم که تلاش کردن بخش عمده شخصیت من شده بود و یقین دارم که خدا در همه این سالها من را دوست داشته است.
من، شکل گیری شخصیت هنریم را مدیون زحمات و راهنمایی های مردی هستم که تربیت هنری درستی را همراه با اخلاقیات هنری در من شکل داد. به عبارتی بجای ماهی دادن ماهیگیری در فضای هنری را به من آموخت. این بزرگ مرد مرا با اصول صحیح مطالعه، تجزیه و تحلیل متون و از همه مهمتر قدرت دریافت نیاز اجتماعی جامعه، در کنار خود باوری و اخلاقیات هنری آشنا کرد.
شاکله هنری خود را مدیون آموزش های مدبرانه و پدرانه
لطف خدا به همراه همین مسئله باعث شده بود من بدون آنکه بدانم مسیر زندگی خود را یافته و در مسیر صحیح گام بردارم. کاری که امروزه در آموزشگاه ها و کلاس های بازیگری، انجام نمی شود و به همین دلیل بیشتر هنرجویان این کلاس ها به یک ربات بازیگر -بدون دانش و بینش لازم- تبدیل می شوند. و در اینجاست که من خود را ملزم به این اعتراف می دانم که شاکله هنری خود را مدیون آموزش های مدبرانه و پدرانه حاج احمد علی مهدی نژاد هستم.
امیدوارم این اتفاق برای همه هنرجویان و علاقمندان تئاتر و سایر رشته های هنر نیز پیش بیاید.
از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، سپاس گزارم.
من هم از شما سپاس گزارم و برایتان آرزوی موفقیت می کنم.