25 سال است با این مدل تكراری زندگی می كند؛ زندگی كه نه، به قول خودش بردگی است. بردگی فردی كه زندگیش را با کابوس بنا میکند و این حکایت گریبانگیر اکثر خانواده ها شده است…
از بانك آمده اما قرار است باز هم به آنجا برود. یكی از دوستانش را با هزار بدبختی راضی كرده با او به بانك بیاید و ضامنش شود تا بتواند وام 20 میلیون تومانی بگیرد. ازخوشحالی روی پا بند نمی شود، از اینكه توانسته مدیر شعبه بانك را توجیه كند كه به عنوان كارآفرین این وام را طی پنج سال و هر ماه مبلغ 550هزار تومان به او بدهد. هركس نداند و او را در این حال ببیند تصور می كند بلیتش برنده شده یا پول كلانی پیدا كرده است، اما واقعیت این است كه او بعد از پنج سال باید دو برابر این مبلغ یعنی 40 میلیون تومان را به بانك پس بدهد. شاید در ظاهر اصلا عادلانه نباشد، اما واقعیت همین است. 26 بانك و موسسه خصوصی و دولتی در ایران به افراد از دو میلیون تومان به بالا وام می دهند، در حالی كه همه این بانك ها و موسسات مبلغی بیش از دو سوم مبلغ وام را پس می گیرند. با وجود این، تمنای وام گرفتن و زندگی قسطی در بعضی ها به هیچ وجه كمرنگ نمی شود.
چشم وهم چشمی وتظاهر از عمده دلا یل گرایش مردم به زندگی قسطی است. الگوی مصرف نادرست در جامعه که عمدتا در زندگی های شهرنشینی رایج شده است، در این خصوص تاثیر به سزایی دارد بخصوص در خانواده هایی که از نظر مادی مرفه هستند! بله،برخی خانواده های مرفه برای اینکه حتی یک لحظه از دیگران عقب نمانند به مصرف بی اندازه ونادرست روی می آورند
خودش هم نمی داند این پول هایی را كه وام گرفته صرف چه اموری كرده و وقتی از او می پرسم مثلا همین 20 میلیون تومان را چه كار كردی، می گوید: به خدا نمی دانم! خرج شد دیگر! دو میلیون به این بدهكار بودم، چهارمیلیون یك جای دیگر باید می دادم! یك دفعه همه اش خرج شد! این نخستین بار نیست كه وام می گیرد، اما حتی نمی داند پولی كه برای آن باید تا پنج سال زیر بار قسط و بازپرداخت برود كجا خرج شده است؟ فقط برایش همان لحظه كه وام را می گیرد مهم است و آن شادی كه تا چند ساعت و چند روز كه می خواهد پول ها را خرج كند استمرار دارد. هرچند این خوشحالی با نخستین مرحله ای كه قرار است این وام را پس بدهد رنگ می بازد و جای خودش را به استرس نحوه پرداخت وام می دهد، اما باز هم مثل معتادی كه فقط به مصرف مواد فكر می كند دنبال شادی كاذب همان لحظات است و برای رسیدن به آن لحظه حتی حاضر است سال ها سختی بكشد.
بردگی و چرخه ای از تكرارها
25 سال است با این مدل تكراری زندگی می كند؛ زندگی كه نه، به قول خودش بردگی است. بردگی فردی كه در چرخه ای معیوب اسیر تكرارهاست. هر روز سر كار می رود تا شب به خانه بیاید و استراحت كند تا صبح دوباره بتواند سركارش برگردد. وقتی به نیازهایش یعنی آن چیزهایی كه برای آنها مجبور به قسط گرفتن شده نگاه می كند می فهمد آنها تمامی ندارند. اینكه بخواهد هر روز وسایلش را نوتر كند، ماشین بخرد یا خانه جدیدی بخرد آیا آن قدر ارزش دارد كه بخواهد به خاطرش كل زندگی اش زیر بار قرض و قسط برود و همیشه بدهكار باشد؟ گاهی وقت ها شب ها از استرس این همه بدهكاری از خواب می پرد و خودش را در حالی تصور می كند كه دیگر نتواند به سر كار برود و قرض هایش را بدهد. نمی تواند به كسی بگوید چقدر تحت فشار و استرس است، اما اگر بخواهد كار كند و كارش را گسترش بدهد چاره ای جز این ندارد. با هزار بدبختی توانسته چند نفر را پیدا كند كه برایش ضامن شوند تا بتواند وام بگیرد و آنها این كار را در ازای این برایش انجام داده اند كه او هم ضامن آنها بشود.
چشم و هم چشمی ، تظاهر ، فقر …
یکی از دلایل خریدهای قسطی را باید درعوامل فوق جستجو کرد. چشم وهم چشمی وتظاهر از عمده دلا یل گرایش مردم به زندگی قسطی است. الگوی مصرف نادرست در جامعه که عمدتا در زندگی های شهرنشینی رایج شده است، در این خصوص تاثیر به سزایی دارد بخصوص در خانواده هایی که از نظر مادی مرفه هستند! بله،برخی خانواده های مرفه برای اینکه حتی یک لحظه از دیگران عقب نمانند به مصرف بی اندازه ونادرست روی می آورند.
همچنین یکی دیگر از دلایل روی آوردن به زندگی قسطی فقر است. فقر بخصوص فقر اقتصادی از مهمترین دلایل گرایش مردم به زندگی قسطی است. به عبارتی مادامی که هزینه های زندگی از درآمدها پیشی می گیرند طبیعی است که با چنین فشارهایی زندگی مردم به سمت قسطی شدن سوق پیدا کند . متاسفانه به دلیل آ ن که درآمدها کفاف هزینه های جاری زندگی را نمی دهد قدرت خرید در بین مردم کاهش یافته واین امر نشان می دهد که سیاست های اقتصادی ما تا کنون نتوانسته است آن طور که باید وشاید خوب عمل کند.
رنگ و لعاب مصرف و صورت زرد زندگی
داشتن ماشین مدل بالا و خانه لوکس هر چند به عنوان یک ارزش انتزاعی خود نمایی می کند اما این نکته نباید فراموش شود که آرامش زیر خروارها بدهی ناشی از آن ها به درد و مصیبی عظیم مبدل خواهد شد تا امروز شاهد افزایش آمار طلاق در کشور باشیم. شاید باید عینک مصرف گرایی را از صورت برداشت و به زندگی رنگ و لعاب واقعی را بخشید تا دیگر هیچ کس از ترس نگوید ” ازدواج نکن که بد بخت می شی ”
زندگی پر لعاب شهری چند ده سالی است رنگ مصرف گرایی به خود گرفته و به هیچ نحو حاضر نیست به اندازه ارزنی از آن دست بکشد.
موبایل، تلویزیون LCD و LED ، ماشین آخرین مدل، گوشی سری فلان همه از اجزایی این زندگی پر دردسر آهنی شده اند که باید به هر نحو ممکن برای دست یافتن به آنها کاری کرد حال می خواهد با چند شیفت کار کردن زیر بار هزار و یک قلم قسط جور و ناجور با بهره های بانکی متفاوت برود . زیاد راه دور نروید همین زندگی خودمان درگیر هزار قسط و بلا است که چیزی جز تعهد به چندین و چند موسسه مالی و بانک را برای ما به همراه نداشته است.
زندگی قسطی رسم این روزهای زندگی شهری است تا کسانی که توان چندانی برای پرداخت در مقابل نیازهای بی پایان خود ندارند اقدام به برآورده نمودن آنها به هر راه ممکن نمایند.
اما فاجعه اینجاست حرکت به سوی زندگی قسطی برای برآورده کردن خواسته ها پایانی برایش متصور نیست چرا که در دنیای پیشرفته هر روز مدل جدیدی از کالا در طرح ها و رنگ های متنوع در بازار مصرف عرضه می شود، که همین عامل باعث ایجاد وسوسه برای خرید و مصرف می شود، که به نوبه خود اگر با میزان درآمد افراد مطابقت نداشته باشد، باعث آسیب های جدی بر پیکره خانواده می شود.
اما در این میان تنها سود کنندگان بازار قسط های طولانی مدت بانک ها و موسساتی هستند که برای ارائه این دست از وام ها در ابتدا هزار نوع چشم نازک می کنند تا شاید با این قیافه گرفتن های اداره مسلکانه پرده ای بپوشانند برسودهای کلانی که از مردم اخذ می کنند بی آنکه کسی از آنها حساب و کتاب بخواهد و بگوید که چرا برای دو میلیون تومان ناقابل دو میلیون و چهارصد هزار تومان دریافت می کنند. مطمئن باشید نرخ این وام ها با رشد پلکانی خود سودهای صعودی که نه نجومی را به همراه می آورند. حال خودتان کلاهتان را قاضی کنید در این بازار پر قیل و قال که همه به دنبال گرفتن قسط هستند چه کسی در این بین بیش از همه سود می برد و چه کسی متضرر اصلی است؟
و در پایان …
در پایان باید گفت داشتن ماشین مدل بالا و خانه لوکس هر چند به عنوان یک ارزش انتزاعی خود نمایی می کند اما این نکته نباید فراموش شود که آرامش زیر خروارها بدهی ناشی از آن ها به درد و مصیبتی عظیم مبدل خواهد شد تا امروز شاهد افزایش آمار طلاق در کشور باشیم. شاید باید عینک مصرف گرایی را از صورت برداشت و به زندگی رنگ و لعاب واقعی را بخشید تا دیگر هیچ کس از ترس نگوید ” ازدواج نکن که بد بخت می شی “.
منبع :ه.هدایتی-بخش اجتماعی تبیان