محمدرضا جانب اللهی
فیروزآبادی
در این روز، عبیدالله بن زیاد، مردى را به دنبال شبث بن ربعى فرستاد كه در دارالاماره حضور یابد، شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مىخواست كه ابن زیاد او را از رفتن به كربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد كه: مبادا از كسانى باشى كه خداوند در قرآن فرموده است: «چون به مؤمنین رسند گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامى كه به نزد یاران خود كه همان شیاطینند روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مىگیریم»، و به او خاطر نشان ساخت كه اگر بر فرمان ما گردن مىنهى و در اطاعت مائى، باید در نزد ما حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به كربلا روى، پس شبث قبول كرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى كربلا گسیل داشت. .
سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد كه بر جسر صراه ایستاده و از حركت كسانى كه به عزم یارى امام حسین(ع) از كوفه خارج مىشوند، جلوگیرى كند، فردى به نام عامر بن ابى سلامه كه عازم بود براى پیوستن به امام حسین (ع) از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم كه مىخواهى حسین (ع) را یارى كنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و كسى جرأت نكرد تا او را دنبال كند. عامر خود را به كربلا رساند و به امام حسین(ع) ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(ع) بود كه در چندین جنگ در ركاب آن حضرت شمشیر زده است
منابع و مناخذ :
قصه كربلا
تاريخ طبري ۵/۴۰۹
الملهوف ۳۵
الامام حسين و اصحابه ۱۹۸
كشف الغمه ۲/۴۷
مقتل الحسين (ع) مقرم ۱۹۳
وقايع الايام خياباني ۱۷۱
بحارالانوار ۴۴/۳۸۳ و ۷۵/۱۱۶ به نقل از تحف العقول