شب یلدا ،شبی است که در میان ایرانیان از قدیم تا به حال گرامی داشته شده است و هر خانه ای در این سرزمین خاطره ای دل انگیز از آن را بر تار و پود خود نگاشته است .
بام میبد : در قدیم کرسی خانه مادر بزرگ ها بود و گفت و شنود های بزرگتر ها در اطراف کرسی و تخمه شکستن و هندوانه خوردن و گوش دادن به حرف بزرگتر ها و گاهی هم شیطنت سهم بچه های فامیل از شب یلدا بود .
درزمانهای دور مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها مشتاق رسیدن شب یلدا بودند از صبح کفش و کلاه کرده به بازار می رفتند و خوراکی های مخصوص این شب را برای پذیرایی از میهمانان خود خریده به خانه می آوردند . دلشان برای رسیدن این شب می تپید . آغوش گرمشان پذیرای نوه ها بود و گرمای دستشان بر پیشانی و سر و صورت کودکان احساس خوشی را به همراه داشت .
بزرگتر های ما بر خود لازم می دیدند در این شب تاریک و بلند سال به دست بوسی پدران و مادرانشان بروند و ظلمت این شب سیه را با روشنایی و شفافیت دل و جان بزدایند .
در قدیم همه اطراف کرسی می نشستند و به رادیو گوش می دادند اما حال انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی جای آن را گرفته است .
حالا صفا و سادگی شب یلدا جای خود را به تزئینات پر زرق و برق داده است . دیگر خبری از قاچ هندوانه نیست که مادر بررگ برایمان برش می زد .
چشم و هم چشمی و توجه به ظواهر دیگر جایی برای صفا و صمیمیت گذشته باقی نگذاشته ، چشم مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها بر در است تا مگر کسی در را به صدا در آورد .
دنیای مجازی و سرهایی که مدام در گوشی است دیگر شنوای حرفهای بزرگتر نیست .همه بهانه مان هم این است که دنیا فرق کرده .
بیاییم ظلمت شب یلدایمان را با صفا و روشنی باطن زدوده ، دست های گرم مادر بزرگ ها را بر پیشانی خود لمس نمائیم و بوسه ای برای قدر دانی بر دستهای زحمت کشیده و کم توان آنها نهیم .