مصاحبه ی اختصاصی تبیان با هورناز هنرور
هورناز هنرور نویسنده رمان « شهری میان تاریکی» است. هنرور، فارغالتحصیل مقطع كارشناسی ارشد رشته انیمیشن است و این كتاب نخستین اثر داستانی مستقل او محسوب میشود. داستان این كتاب درباره چهار زن است كه هر كدام در موقعیتهای اجتماعی متفاوت از هم هستند، این در حالی است كه مردان در این داستان به گونهای در حاشیه قرار دارند.
از وی پیشتر داستانی با نام «محافظ ساعت» در مجموعه داستان «برای روزهای مبادا» در سال 1388 از سوی انتشارات سخن گستر به چاپ رسیده است.
خانم هنرور در یک چشم انداز کلی ادبیات زنان را چگونه ارزیابی می کنید؟
فکر می کنم در آینده نزدیک زنان نویسنده موفق تری داشته باشیم. چون ما در جامعه ای هستیم که هر طور فکر کنید می بینید فشار روی زنان بیشتر بوده است و هر چقدر مشکلات برای قشری بیشتر باشد حرف های بیشتری دارند. دهکده جهانی آگاهی زنان را بیشتر کرده است و شناخت آنها نسبت به خودشان بیشتر شده است. زنان کشور ما از خیلی جهات خودشان را با زنان کشورهای دیگر مقایسه و خواسته هایشان را راحت مطرح می کنند.
فکر می کنید به همان نسبتی که کمیت نویسندگان زن افزایش پیدا کرده ، کیفیت آثارشان نیز قابل توجه است؟
یک سری عوامل بر کیفیت موثر است. من دوستان نویسنده ای می شناسم که کارهای قابل توجهی نوشته اند اما متاسفانه مجوز نگرفته اند. بنابر این نمی توان در چنین شرایطی از کیفیت سخن گفت. چون خیلی از آثار را اصلا ندیده ایم.
شما معتقدید آثار با کیفیت بالا منتشر نشده و اینها حجم قابل مقایسه ای دارد؟
بله. حتما این طور است. اگر شرایطی پیش بیاید که این آثار منتشر شوند آن وقت می توانیم درباره کیفیت کار زنان صحبت کنیم. البته من فکر می کنم محدودیت ها هم باعث خلاقیت می شود. یک سری از نویسندگان به سراغ نماد گرایی می روند و این خیلی خوب است . خودم نیز نمادگرایی را خیلی دوست دارم و دلم نمی خواهد همه مسائل خیلی رو و علنی مطرح شود. ولی کارهایی هم هستند که نمادگرایند اما باز به دلیل مشکلات خیلی جزیی مجوز نمی گیرند. یک فصل از کتاب خود من به همین دلایل حذف شد و این خود خیلی به کیفیت کار لطمه می زند.
در یک منظر کلی آنچه که بیشتر از هر چیز در ادبیات زنان دیده می شود تسلط رمان به عنوان تنها تکنیک داستان نویسی است. فضا سازی، پیچیدگی های زبانی و بیانی، تصویر و تخیل بسیار کم پرداخته می شود. فکر می کنید علت آن چیست؟
من مخالفم که نویسنده باید به تکنیک نویسندگی فکر کند و در اثرش آن را پیاده کند. خود من در کلاس های نویسندگی می دیدم که چطور تکنیک ها خلاقیتم را از بین می برد.
یک سری عوامل بر کیفیت موثر است. من دوستان نویسنده ای می شناسم که کارهای قابل توجهی نوشته اند اما متاسفانه مجوز نگرفته اند. بنابر این نمی توان در چنین شرایطی از کیفیت سخن گفت. چون خیلی از آثار را اصلا ندیده ایم.
روایت هم یک تکنیک داستان نویسی است. فکر نمی کنید به دلیل سادگی نیست که نویسنده های زن تنها از تکنیک روایت استفاده می کنند؟ هر کسی ماجرایی بلدست و همان را در تعریف می کند و نام داستان روی آن می گذارد. دیگر تلاش نمی کند ماجرایش را در یک فرم زبانی بریزد.
باید تجربه تکنیک را داشته باشد اما نه این که بخواهد بنشیند و یکی یکی آنها را رعایت کند. رعایت کردن موجب می شود داستان نویسی از دست برود.
استفاده تصنعی از تکنیک ها مد نظر نیست چرا که اگر چنین برخوردی با تکنیک ها شود خواننده و یا دست کم منتقد این را به خوبی تشخیص می دهد و نخواهد پذیرفت.
خیلی از کارهایی که مردم به سراغشان می روند کارهای سطح پایینی است و اتفاقا جایزه هم می گیرند. ولی کارهایی با تکنیک بالا اصلا مورد استقبال قرار نمی گیرد.
اجرای یک روایت و قصه ساده ترین شکل داستان نویسی است. فکر نمی کنید تنبلی نویسنده ها باعث می شود که به خودشان زحمت اضافی ندهند و به دم دست ترین تکنیک بچسبند؟
من فکر می کنم کتاب نوشته می شود تا خواننده بخواند. اگر یک مقدار زبان سخت و پیچیده شود ناشران هم از آن استقبال نمی کنند و می گویند خواننده ندارد. کتاب من به دلیل طرح جلد پیچیده اش از استقبال خوبی برخوردار نشد. در حالی که متن و روایت ساده ای داشت.
طرح جلدش را خودتان پیشنهاد داده بودید؟
بله. و این طرح از یکی از طراحان خوب کشور است . منتهی می گفتند رنگش سیاه است و مردم نمی پسندند.
فکر می کنید نویسنده باید خودش را به سطح نازلی برساند تا اثرش استقبال شود یا باید خواننده عامش را به سطح خودش بالا بکشد؟
نویسنده سطحش را پایین نمی آورد. ممکن است مطلب را ساده تر کند اما محتوا را به هر حال در کارش می گنجاند. ضمن این که ممکن است ناشر با انتخاب خود نویسنده ساده تری را بر گزیند. مگر ناشرانی که کارهایشان را به صورت دیجیتال منتشر می کنند در یک تیراژ محدود و بسته به سفارش آن را پرینت می گیرند و در اختیار خواننده قرار می دهند. مثل انتشارات افراز. این ناشران دیگر دغدغه فروخته نشدن اثر را ندارند. آنجا می تواند نویسنده های بهتری پیدا کنید.
پس علیرغم صحبت های ابتدای مصاحبه زیاد هم نباید چشم انداز مثبتی از آینده ادبیات و داستان نویسی زنان داشته باشیم.
به هر حال شرایط کم کم ارتقا پیدا خواهد کرد و بهتر خواهد شد. خواننده هم برای خودش شعور دارد و می داند از چه چیز باید استقبال کند. وقتی یک نویسنده ای را شناختند و اثرش را دوست داشتند دیگر برایشان مهم نیست طرح جلدش چه باشد. دفعه بعد به خود اثر نگاه می کنند.
بازخورد رمان «شهری میان تاریکی» چطور بود؟
همانطور که گفتم این اولین کار من بود و البته طرح جلد آن باعث شد فروشش افت پیدا کند. اما با این حال آنهایی که کتاب را خواندند، دوست داشتند و برایم ایمیل و یادداشت می گذارند. مخصوصا از پیش فصل های آن استقبال کردند.
پس به چاپ دوم نرسید؟
خیر. یک روز رفتم نمایشگاه کتاب و می دیدم که مردم کتاب هایی را می خرند که طرح ساده و اسم عامه پسند دارد.
کتاب تازه ای در دست نوشتن و یا انتشار دارید؟
بله یک رمان به اتفاق دختر عمویم نوشته ام که تمام شده است و هنوز نامی برایش انتخاب نکرده ایم. در مورد زنی است که همه ایده اش ازدواج کردن است و بسیار پر حرف است. و یک داستان دیگر هم هست که خودم به تنهایی دارم می نویسم. درباره چندین شخصیت است که همگی یک نفر هستند، منتهی شخصیت هایی هستند که می توانسته آن فرد باشد.
زبان و بیان این دو همان گونه است که در کتاب اول شما دیدیم؟
نه اولی زبان طنز دارد و دومی کمی شاعرانه است. تقریبا شبیه رمان « بار دیگر شهری که دوست داشتم» است.
ایده داستان هایتان از تجربیات شخصی تان است یا از تخیل پردازی؟
هر دو باهم است. اگر چیزی را تجربه نکرده باشید نمی توانید بنویسید. البته من فوق لیسانس انیمشن دارم و ذهن تخیلی، بنابراین گاهی چند شخصیت را با هم ترکیب می کنم و شخصیت تازه ای می آفرینم.
فکر می کنید ادبیات داستانی تا چه حد می تواند جامعه زنان را به هوشمندی برساند؟
وقتی زن ها می بینند که مشکلات آنها منحصر به خودشان نیست و دیگران هم همین نوع مسائل را دارند نحوه نگرششان تغییر می کند. خیلی وقت ها این خود زنان هستند که شرایط زندگی را برای خودشان سخت می کنند. خود زنان هستند که تصمیم می گیرند مثلا مرد چقدر در زندگی آنها نقش داشته باشد . وقتی تمام ذهنیت آنها این است که سفید بخت شوند نباید بگویند که ایراد از مردهاست. به نظر من خوشبختی در اندیشه خود آدم است در درجه اول.
منبع :فاطمه شفیعی-بخش ادبیات تبیان