خانواده ایرانی، یکی از گروه های شکل گرفته در نظام جامعه مداری امروز کشور ماست. مادر و پدر، اعضای اصلی و الزامی این گروه هستند؛ فرزندان اما تا زمانیکه خود پدر یا مادر نشوند، نقش الزامی در خانواده نخواهند داشت.
تبیان – علی نیک سرشت : جدای از این تقسیم بندی های جامعه شناسانه، زن یا مادر در خانواده، عضو اساسی تری از جهت هویت و شناسنامه خانواده ها به حساب می آید. این موضوع به خصوص در خانواده های ایرانی بیشتر حایز اهمیت است. به طور مثال، زمانیکه می خواهیم تمایلات فرهنگی و عقیدتی دو خانواده را با یکدیگر مقایسه کنیم، با بررسی مادر خانواده سریع تربه پاسخ دست خواهیم یافت. چرا که نوع پوشش و آرایش ظاهر، نوع تکلم و ارتباط او با دیگران، پاسخ ما را تا حد زیادی مشخص خواهد کرد.
مادران، ملاک قیاس
در درجه بالاتر، به نسبت مقایسه دو خانواده که دارای فرزندانی هستند، سنجش مادر خانواده به عنوان ملاک مقایسه در اولویت است؛ چرا که تربیت فرزندان خانواده، بیش از اینکه به عهده پدر باشد، به گردن مادر خواهد بود. این مادر است که با کودکان خود ارتباط بیشتری برقرار می کند و پذیرش مسولیت تربیت فرزندان را، مدت ها قبل از به دنیا آوردن آن ها پذیرفته است.
کودکان از شیره وجودی مادر تغذیه می شوند و اولین صحنه هایی که به خاطر می آورند مربوط به چهره مادر است. این بوی بدن مادر است که برای کودک نوزاد مایه آرامش است و این آغوش گرم مادر است که بعد از اعترافات کودکانه، فرزندان را در آغوش می گیرد و حس پشیمانی آن ها را پاسخ می دهد.
مادر عنصر اصلی احساسی یک خانواده است. در نبود مادر فرزندان کمبودهایی را حس می کنند که به هیچ عنوان پدر توانایی جایگزین کردن آن ها را ندارد. مادر از جنس لطافت و ایثار است و نقش او فراتر از قلم دانشمندان علوم اجتماعی، تاثیر گذار است.
فرزندان، چه پسر باشند و چه دختر، چه کوچک باشند و چه بزرگ، مادری می خواهند که به پهنای آسمان به او عشق بورزند و وجود گرمش را قدردان باشد.
یک مادر مریض می شود و یک خانه بهم می ریزد
قدری در خاطرات تلخ خود مرور کنید. آیا زمان هایی را به خاطر می آورید که بیماری، گریبان گیر مادر خانواده تان شده باشد؟ آیا روزهایی که او در بستر بیماری باشد را تجربه کرده اید؟
طبیعی است که هر انسانی ممکن است بیمار شود، اما بیماری مادران، بر همه اتفاقات معمول خانواده تاثیر می گذارد. علاوه بر اینکه دیگران تحمل دیدن رنج ومرض او را ندارند، اما امور جاری خانه به کلی هم بهم می ریزد. طبعا پختن روزانه غذا توسط او، نظافت و گرد رویی گاه گاهش و رسیدگی به فرزندان و همسرش، تحت الشعاع بیماری او قرار می گیرد.
او تنها یک مادر نبود!
این ها همه بدیهیاتی است که نیازی به قلم فرسایی ندارد. هر انسانی ناگزیر مفهوم مادر را تجربه می کند و این گزاره ها آشناست. اما همه این اتفاقات به یک باره فرق می کند اگر، مادری که از آن صحبت می کنیم، یک مادر معمولی نباشد.
فرض کنیم تنها یادگار مانده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد. که حالا سالیانی است، مادر دو امام و همسر امیرالمومنین است. رسول خدا در زمان حیاتش چنان از او تعریف و تمجید می کرد که برخی اطرافیان پیامبر، تحمل شنیدن فضائل وی را نداشتند.
بعد از شهادت پیامبر، فاطمه سلام الله علیها به بستر بیماری افتاد؛ نه یک سرماخوردگی یا یک تب و لرز. او مجروح از حملات گرگ صفتانی بود که در نبود پیغمبر، به دنبال غصب حق همسرش بودند.
حال اینکه زهرای مرضیه، همسری نبود که پشت امام زمانش را خالی کند. چه اینکه به خانه اش حمله کنند و یا سعی کنند آن را به آتش بکشند. او در میان مشت و لگد های چهل نامرد فریاد حق خواهی علی را سر داده بود. فرزند درون شکمش سقط شد ولی دست از یاری حجت خدا برنداشته بود. او حالا درد تازیانه و زخم میخ در را با هم به دوش می کشید. او در بستر دفاع از ولایت درد می کشید.
خانه ولایت امیرالمومنین را حفظ کنیم
و دردآور ترین خاطرات همسر و فرزندانش، مربوط به دوره بیماری صدیقه طاهره است. همان ها که مادر را در اوج مقامات و درجات شنیده و دیده بودند، اما حالا می بایست، جسم نحیفش در خانه را نظاره می کردند. و این روزها، سخت ترین روزها برای علی و فرزندانش است که به راحتی نمی گذرد؛ و درد ها و کبودی های مادر را از خاطر نخواهند برد، مادامی که واژه مادر معنا دارد.
و کدام مادر به بزرگی او می توان یافت که با او چنین کرده باشند؟
شهادت صدیقه طاهره، نه یک واقعه تاریخی، یک فاجعه عظمی است. ما و شما وظیفه داریم تا در شناختش بکوشیم و از حریمش دفاع کنیم. تا آتش حملات و مخالفت ها، بیش از ای، خانه ولایت امیرالمومنین را آتش نزند ان شاء الله…