به گزارش پایگاه خبری بام میبد و به نقل از ترشیز خوان؛ شهادت انتخابی است آگاهانه در مسیر تعالی و حفظ و تقویت ارزشهای مکتب امام حسین (ع) و قطعا بدون شناخت نمیتوان در این مسیر گام برداشت.
مشخصات فردی شهید بهبودی
نام: محمد
نام خانوادگی: بهبودی
نام پدر : علی
تاریخ تولد: ۰۱/۰۱/۱۳۳۶
محل تولد: بردسکن روستای باب الحکم
تأهل : مجرد
تحصیلات: مقدمات حوزه
محل تحصیل: قم
مسئولیت: داوطلب
نوع اعزام: نیروهای مردمی
محل اصابت تیر: کاشمر – خیابان قائم
تاریخ شهادت : ۲۰/۰۹/۱۳۵۷
علت شهادت: اصابت تیر به کمر
آدرس مزار شهید: کاشمر – زیارتگاه شهید مدرس
زندگینامه
محمد بهبودی، فرزند علی، سال ۱۳۳۶ هـ.ش، در روستای باب الحکم از توابع شهرستان بردسکن به دنیا آمد. مادرش بیبیراضیه حسینی از سادات محل بود.
خانوادهی وی بسیار زحمتکش، باتقوا و مقید به امور حلال و حرام بود. وی اولین فرزند خانواده بود. دوران ابتدایی را در دبستانی در زادگاهش سپری کرد. از شاگردان ممتاز به شمار میآمد. شهید در ۱۳ سالگی به توصیه و تشویق آیتالله سعیدی کاشمری، به حوزهی علمیه دانش کاشمر رفت.
دورهی مقدمات علوم دینی را در حوزهی علمیهی کاشمر و زیر نظر اساتیدی چون آیتالله سعیدی سپری کرد. سپس به توصیهی آیتالله مشکینی همراه سیزده نفر از طلاب مدرسهی دانش به حوزه علمیه قم رفت.
در حوزهی علمیهی قم در مدرسهی حجتیه مشغول تحصیل علوم حوزوی شد. ایشان از طلاب انقلابی و پر تلاش بود. ایام تبلیغ و نیز سه ماهه تابستان که درس حوزوی تعطیل بود، در روستای محل تولد و روستاهای اطراف برای جوانان و نوجوانان کلاس قرآن میگذاشت.
تمامی اهالی روستا از کلاسهای قرآن و احکام ایشان بهرهمند میشدند. آقای موسوی پسر خالهی شهید نقل میکند: تنها چیزی که برای ایشان ارزش داشت، خدمت به مردم و شهادت برای انقلاب و اهداف امام بود.
وی بسیار مومن، پاک، نجیب و پر اراده بود. تا صدای اذان بلند میشد، وضو میگرفت و نماز میخواند. غیر از ماه رمضان هم اکثر روزها روزه بود. وی بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. به لباس طلبگی بسیار علاقه داشت. مقید به حلال و حرام بود، انجام فرایض دینی را به موقع انجام میداد.
صلهی رحم را به جا میآورد و نماز شب میخواند. روحانی شهید؛ محمد بهبودی، یکی از طلاب وفادار به امام و انقلاب بود، و تعهدی وافر نسبت به اسلام داشت. در پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری مردم کاشمر، نقشی کلیدی و اساسی داشت.
روحانی شهید در دوران قبل از انقلاب در امر توزیع اعلامیههای امام و نشریات افشاگرانه، کوشش طاقتفرسایی داشت. از اعضای اصلی انقلابیون کاشمر به حساب میآمد. به همین دلیل و به جهت سخنرانیهای افشاگرانه علیه رژیم ستمشاهی، به دست ساواک دستگیر و چند ماه در زندانهای رژیم به شدت شکنجه شد. ولی هیچ گاه از ادامهی راه باز نماند.
در شهرستان کاشمر مردم را برای ورود امام امت به میهن اسلامی آماده میکرد.دوست و همرزم شهید، آقای علوی، میگوید: «آرزوی ایشان بودکه پیروزی انقلاب را ببیند. مخصوصاً رهبری را ملاقات کند این نهایت آرزوی ایشان بود. بارها و بارها میگفت ما فقط ببینیم که انقلاب پیروز شد و امام انشاء الله به ایران بیایند و به ملاقات ایشان برویم و دست امام را ببوسیم.»
پسر خاله شهید، آقای موسوی، میگوید: «میگفت آرزویم این است که شهید شوم، و با ریختن خون من یک انقلاب در شهرستان کاشمر بر پا شود.»
به نماز اول وقت اهمیت میداد. آقای علوی، دوست شهید، نقل میکند: «ایشان به خاطر علاقه به قرآن بچههای از ۶ سال به بالا را خیلی اصرار داشت که جمع کند و به مسجد بیاورد و قرآن تدریس کند. پافشاری میکرد که قرآن را مخصوصاً به نوجوانان معرفی کند. ایشان با قرآن زندگی میکرد. همیشه با قرآن بود. در حرکاتش و گفتارش یک ملایمت خاصی بود. زمانی که راجع به جریان انقلاب صبحت میکرد. آنجا به اوج شور و هیجان میرسید. با قدرت صحبت میکرد. جوانان را جمع میکرد و برایشان سخنرانی میکرد. تمام کارهایی که در دوران ستم شاهی شده بود و میشد، برای جوانان افشا میکرد. خانواده و اطرافیان و نمایندگان و وکلا را برای ما معرفی میکرد.
شهید میگفت: باید نظام جمهوری اسلامی بر مملکت حکمفرما باشد. این مسایل را هم باز میکرد که اسلام چه میگوید و چه میخواهد. و حکومت اسلامی چه جور حکومتی خواهد بود. وی خیلی جالب و ساده بیان میکرد.
در کاشمر کتابخانهای تاسیس کرد که ۵۰% آن برای این بود که ایشان در بین کتابها اعلامیههایی میگذاشت، بین جوانان پخش میکرد.» بیشترین فعالیت ایشان در براندازی رژیم شاه بود که با به راه انداختن راهپیماییها مردم را تشویق میکرد.
آقای علوی، دوست شهید، نقل میکند: ایشان میگفت: هیچ جامعهای بدون ولایت مطلقه فقیه، جامعهی درستی نخواهد بود. نظام اسلامی باید مطیع ولایت باشد.» همچنین میگوید: «ایشان معتقد بود که ما سربازیم و همیشه باید آمادهی رزم باشیم و تمام دورههای نظامی را میخواهم ببینم. همیشه تمرینات ورزشی را انجام میداد. میگفت که تاریخ، مثل امام به خودش ندیده. امام شخصیتی بینظیر هستند.»
در هفدهم آذر ماه سال ۱۳۵۷ هـ.ش حدود ساعت ۱۰ صبح، ماموران شاه در خیابان قائم شهرستان کاشمر، به طرف ایشان تیراندازی کردند که پس از اصابت تیر به ناحیهی شکم، وی را به بیمارستان شیر و خورشید کاشمر انتقال دادند. در بیمارستان کاشمر امکانات کافی پزشکی نبود محمد را به بیمارستان تربتحیدریه اعزام کردند. در آن جا نیز کار درمانی موثر واقع نشد. در اذان صبح روز عاشورا (بیستم آذرماه ۱۳۵۷) در ۲۱ سالگی، به شهادت رسید.
بنا به وصیت شهید به پدرش و آیتالله سعیدی، او را در جوار شهید آیتالله حسن مدرس کاشمر، دفن کردند. روحانی شهید؛ محمد بهبودی اولین شهیدی است که در شهرستان کاشمر در کنار مزار شهید مدرس دفن شد.
مردان بزرگ کارهایشان هم بزرگ است. شهادتشان هم بزرگ است. آقای علوی نقل میکند: «فراموش نشدنی است که روز تشییع پیکر پاک این شهید بزرگوار، هزاران نفر از کاشمر و شهرهای اطراف آمده بودند. به طوری که این جمعیتی که پیکر پاکش را روی دست داشتند، من خودم هر چه نگاه میکردم، نتوانستم بفهمم آخر جمعیت کجاست. این نشانهی عظمت و بزرگی روح بلند این مرد بود.