محمدرضا جانب اللهی
فیروزآبادی
اعزام لشكر بسوي كربلا
عمربن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعني روز سوم محرم با 4 هزار نيرو از اهل كوفه وارد كربلا شد. برخي نوشته اند كه قبيله عمر سعد نزد او آمده و گفتند : تو را به خدا سوگند مي دهيم از اين كار در گذر و تو داوطلب جنگ با حسين مشو ، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بني هاشم مي گردد.
عمرسعدنزد عبيدالله رفت و استعفا كرد ولي عبيدالله ، استعفاي او را نپذيرفت و او تسليم شد همچنين بنا به قول برخي تاريخ نويسان ، عمر بن سعد دو پسر داشت كه يكي از آنها با اين اقدام پدرش كاملاٌ مخالف بود و پسر ديگرش او را تشويق و ترغيب مي كرد تا با امام ، وارد جنگ شود و سرانجام هم با پدرش ، راهي كربلا شد.
خريداري اراضي كربلا
در اين روز ، امام حسين ، قسمتي از زمين كربلا كه اكنون مرقدش در آنجا واقع شده است از اهل نينوا و غاضريه به قيمت شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كردكه مردم را براي زيارت قبرش راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهماني نمايند.
جويا شدن عمر سعد از علت آمدن امام به اين سرزمين
عمر سعد ، شخصي را نزد امام فرستاد تا از علت آمدنش به اين سرزمين ، جويا شود. امام حسين (ع) فرمود : مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت كرده اند و اگر از آمدن من نا خشنوديد باز خواهم گشت. وقتي اين خبر به عمر سعد رسيد گفت : اميدوارم كه خدا مرا از جنگ با حسين برهاند و سپس نامه اي به عبيدالله نوشت و جواب امام حسين (ع) را از علت آمدنش به اين سرزمين در آن نامه قيد كرد.
نامه عبيدالله به عمر سعد
عبيدالله به عمر سعدنوشت : نامه تو رسيد و از مضمون آن اطلاع يافتم از حسين بن علي بخواه تا او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند ، اگر چنين كرد ، ما نظر خود را خواهيم نوشت.
چون اين نامه به دست عمر سعد رسيد گفت : مي پندارم كه عبيدالله بن زياد خواهان عافيت و صلح نيست.
عمر بن سعد نامه عبيدالله را به اطلاع امام حسين (ع) نرساند زيرا مي دانست كه آن حضرت با يزيد هرگز بيعت نخواهد كرد.
عبيدالله در نُخَيله
عبيدالله شخصاٌ از كوفه به طرف نخيله حركت كرد و كسي را نزد حصين بن تميم كه به قادسيه رفته بود فرستاد و او را به همراه 4 هزار نفر كه با او بودند به نخيله آمد سپس كثير بن شهاب حارثي و محمد بن اشعث و دو نفر ديگر را طلب كرد و گفت : در شهر كوفه گردش كنيد و مردم را به طاعت و فرمانبرداري از يزيد و من فرمان دهيد و آنان را از نافرماني و برپا كردن فتنه بر حذر داريد و آنان را به لشكر گاه فرا خوانيد. پس آن چهار نفر طبق دستور عمل كردند.
عبيدالله گروهي سواره را بين خود و عمر بن سعد قرار داد كه هنگام نياز از وجود آنها استفاده شود و هنگامي كه او در لشكر گاه نخيله بود شخصي به نام عمار ابن ابي سلامه تصميم گرفت كه او را ترور كند ولي موفق نشد و به طرف كربلا حركت كرد و به امام ملحق گرديد و شهيد شد.
منابع و مناخذ :
قصه كربلا
تاريخ طبري 5/409
الملهوف 35
الامام حسين و اصحابه 198
كشف الغمه 2/47
مقتل الحسين (ع) مقرم 193
وقايع الايام خياباني 171
بحارالانوار 44/383 و 75/116 به نقل از تحف العقول