خبرنگاری سوختن و ساختن و ماندن در عرصه ای است که گاهی عاشقانه آن را بسیار دوست دارم و در عین حال ناخودآگاه به خاطر فعالیت در این وادی فرصتهای طلایی زندگیام میسوزد تا کلبههایی از شادی بسازم و میمانم تا تجربه های موفق را منتقل کنیم.
واقعیت را بگویم خود را خبرنگار نمیدانم چون تفسیر هیچکدام از واژههای سوختن و ساختن و ماندن را نمی دانم.
نمی دانم چرا باید سوخت و چرا باید ساخت و چرا باید ماند ، نمی دانم و ناخودآگاه در این مسیر ادامه می دهم و این این وجود ادامه دادن این مسیر را دوست دارم.
خود را خبرنگار نمی دانم چون آگاهانه در آن قدم نگذاشتم ، زمانی را به یاد می آورم که اصلا تعریفی از خبرنگاری نداشتم و با این وجود دوست داشتم نوشته ام در رادیو و تلویزیون خوانده شود و نوشته ام در نشریه ای چاپ شود.
زمانی که سالها پیش در دوران پس از دانشگاه زمانی که جویای شغلی بودم که به آن مشغول شوم متنی برای یکی از برنامه های تلویزیونی صدا و سیمای یزد فرستام و بی صبرانه منتظر خواندن آن توسط گوینده بودم زمانی که متنم توسط مجری خوانده شده لحظه ای شاد از زندگی را گذراندم.
خبرنگاری را نیاموخته بودم ، تجربه ای از آن نداشتم و برای کسب اولین تجربه نوشتن در نشریه برای ایجاد سابقه شغل خبرنگاری که برای گرفتن مجوز رسانه لازم بود در سال 78 اولین نوشتهام در روزنامه پیمان یزد که آن زمان هفته نامه بود چاپ شد.
گفته های محمد مسعود ارکان پیشکوست خبرنگاران استان یزد و مدیر مسوول روزنامه پیمان را هنوز به یاد دارم که از سختی های فعالیت داشتن در رسانه برایم گفت و اینکه راه اندازی رسانه برایم سودی ندارد.
آن زمان خام بودم و اصلا فکر ضرر و زیان مالی نمی کردم فقط می خواستم کاری را برای خود دست و پا کنم.
خود را خبرنگار نمی دانم چون با وجودی که نوشتن را دوست دارم زمانی که دست روزگار از عرصه خبرنگاری و رسانه دورم کرد ، اصلا نمی دانستم چگونه مسیر فعالیت در این عرصه پیدا کنم ، البته تقصیری هم نداشتم .
آن زمان هنوز اینترنت را کامل نمی شناختم و به یاد می آورم در اوایل سال 78 در دفتر یکی از سرپرستی های یکی از روزنامه های یزد به صورت موقت مشغول به کار شدم شروع ارسال خبرها از طریق اینترنت بود که اصلا کنجکاو نشدم چگونه خبرها ارسال می شود در حالی برایم تعجب برانگیز بود.
آن زمان بسیار خجالتی بودم ، حتی الان که بعد از 14 سال از سال 94 دوباره در عرصه رسانه قدم گذاشتم گاهی خجالتی بودم مانع از بیان خواستههایم آن گونه که باید میشود.
من خبرنگار نیستم ولی خبرنگاری را دوست دارم و قدردان کسانی هستم که دراین عرصه از آنها یاد می گیرم ، درس خبرنگاری نخواندهام اما تجربههایی اندوخته ام و برای اندوختن این تجربه قدردان مردم ، مدرسین روزنامه نگاری و ارتباطات در فضای مجازی و از سال 97 تا کنون قدردان مسوولان و دبیران خبر در خبرگزاری ایرنا هستم که فرصت کسب تجربه را برایم فراهم کردند.
من خبرنگار نیستم ولی خبرنگاری را دوست دارم و مراقب نیستم که گاهی فرصت های طلایی هم صحبت شدن با فرزندانم را از آنها می گیرم ، گاهی چنان غرق در نوشتن می شوم که وقتی کارم تمام می شود با چهره ناراحت آنها روبرو می شوم که صدایم کرده بودند و من نشنیده بودم.
آری من خبرنگاری را دوست دارم که با وجود بی توجهیهایم فرزندانم به یادم هستند و شادمانه برایم کیک روز خبرنگار می خرند ، خبرنگاری دوست دارم چون گزارش تلاشها و دست آوردها را مینویسم و تصویر می گیرم و به واسطه فعالیت در این حرفه حرف دل مردم را به گوش مسوولان می رسانم.
هرچند روز خبرنگار گذشته است ، این روز خبرنگار را به همه خبرنگاران و مدرسین رشته روزنامه نگاری و ارتباطات تبریک می گویم و از مسوولان میخواهم رفع مشکلات فعالان این حوزه از جمله ضعف در اطلاع رسانی برنامه های خبری و سایر مشکلاتی که بارها از زبان خبرنگاران مطرح شده و میشود را مورد توجه بیشتر قرار دهند.
فرخنده روز خبرنگار را به کسانی که سالها پیش چراغ راهم برای ورود در عرصه رسانه بودند و همچنین به فعالان امروز این حوزه در استان یزد که اگر بخواهم نام ببرم در این یادداشت نمی گنجد ، تبریک میگویم .